اناهیتااناهیتا11 سالگیت مبارک

برای دخترم که دنیای من است

کالسکه

1392/5/28 12:57
نویسنده : مامان دنیا
160 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم دیروز تولدت بود البته نه یک سالگی بلکه تولد سه ماهگیت بود امروز وقت کردم بیام وبلاگت و از دیروز بنویسم

تو خونه نشسته بودم و تو هم خواب بودی  تو کلوپ نی نی سایتم کسی نبود حوصلم سر رفته بود اخه سه ماهه تنهایی بیرون نرفتیم همش با اژانس و ماشین بابات رفتیم بیرون دلم لک زده بود برای خیابون ها و مغازه ها یه دفعه فکر کردم تو که تو کالسکه نمیشینی یعنی نمیتونی بشینی خیلی برات زوده هر کاری هم کردم که با بالش و پتو جات رو ردیف کنم نشده ولی کریرت رو میتونم بذارم رو کالسکه ..من فکر میکردم که کالسکت از اونا نیست که بتونم کریر بذارم توش ولی الان میبینم خیلی راحت کریر میره تو اتاقک و تو میتونی بشینی توش ...

وای این خیلی خوشحالم کرد تو خواب بودی کالسکت رو بردم از طبقه سوم پایین تنبلیمم اومد تاش کنم ...بعد اومدم حاضر شدم و تو رو از خواب بیدار کردم پوشکت رو عوض کردم و شیرت دادم و تو رو گذاشتم تو کالسکه و بردمت بیرون تو راه از ذوقم دوبار زنگیدم بابایی و گفتم یادم باشه برات اسفند دود کنم خیلی قشنگ و بی سرو صدا داشتی خیابون رو نگا میکردی هر کسی هم از بغلت رد میشد یه نگاهی بهت میکرد و میخندید ...رفتم یه سر مغازه و برای خودم یه کوچولو خرید کردم ....

بعد رفتم یه مغازه سیسمونی فروشی و برای تو یه زیر دکمه دار استین کوتاه خریدم بعد از ذوقم بردمت دم مغازه باباییی...دوست بابایی هم تو مغازه بود بابایی تا ما رو دید خیلی خوشحال شد عمو مهدی هم زودی زنگید به خاله صبورا که اگه بیرونی زودی بیا مغازه که اناهیتا اومده با هم برید خونه ......

دیروز کلی روحیم عوض شد کلی مثل قدیما با خاله صبورا خندیدم اصلا ده سال جوون شدممممممممممممممم تو هم روحیت خیلی عوض شد چون دیگه بیتابی  نکردی رو زمین میذاشتمت گردنت رو بالا نمیاوردی که من رو یغل کن..چون تو خیابون کلی مغازه ها و ادما رو دیدی ........

دخترم دیگه ماشالله داری جون میگیری داری  روز به روز بزرگتر  میشی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)