اناهیتااناهیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

برای دخترم که دنیای من است

بدون عنوان

سلام عسل مامان امروز ده شهریور  با بابایی رفتیم پیش اقای دکتر برای چکاب ماهیانه خدا رو شکر همه چیز خوب بود و خوب وزن گرفته بودی و طبق معمول دکتر ازت خیلی راضی بود خدا رو شکررررررر عزیزم امروز خیلی دختر خوبی بودی از بیمارستان که در اومدیم رفتیم میلاد نور وحسابی خرید کردیم تو هم خیلی دختر خوبی بودی تو کالسکه نشسته بودی و همه جا رو نگاه میکردی...     اینم اقای دکتر مرتضوی دکتر خوب و مهربونت.... ی ...
10 شهريور 1392

بزرگ شدنت زیباست

عزیزم تو رفتی تو چهار ماه تقریبا سه ماه و دو هفته داری.. این روزا خیلی دوست داری باهات حرف بزنم و بازیت بدم ..هوشیارتر شدی و به همه چی با دقت بیشتر نگاه میکنی... همچنان تو جای شلوغ نمیخوابی فقط یه چرت کوچولو میزنی .... هنوز دمر نمیشی و هنوز چیزی رو نمیگیری... عاشق این هستی که به پهلو بخوابونمت ولی زیاد دوست نداری تو این حالت بمونی چند دیقه بازی میکنی و خسته میشی خوب میدونم زوده برات دمر بشی ولی من خیلی مشتاقم ببینم غلت میزنی عزیز   ...
8 شهريور 1392

پوشک

عزیزم یه چند وقتیه که برات مولفیکس 4 میبندم اخه شماره 3 برات کوچیک شده و 4 هم یکم بزرگه ولی خوب  توی این راحتتری به دور کمرت کمتر فشار میاد   مامان قربونت بره که اینقدر زود بزرگ میشی...
8 شهريور 1392

کالسکه

عزیزم دیروز تولدت بود البته نه یک سالگی بلکه تولد سه ماهگیت بود امروز وقت کردم بیام وبلاگت و از دیروز بنویسم تو خونه نشسته بودم و تو هم خواب بودی  تو کلوپ نی نی سایتم کسی نبود حوصلم سر رفته بود اخه سه ماهه تنهایی بیرون نرفتیم همش با اژانس و ماشین بابات رفتیم بیرون دلم لک زده بود برای خیابون ها و مغازه ها یه دفعه فکر کردم تو که تو کالسکه نمیشینی یعنی نمیتونی بشینی خیلی برات زوده هر کاری هم کردم که با بالش و پتو جات رو ردیف کنم نشده ولی کریرت رو میتونم بذارم رو کالسکه ..من فکر میکردم که کالسکت از اونا نیست که بتونم کریر بذارم توش ولی الان میبینم خیلی راحت کریر میره تو اتاقک و تو میتونی بشینی توش ... وای این خیلی خوشحالم کرد تو خواب بو...
28 مرداد 1392