بدون عنوان

سلام چند وقته زیاد نمیتونم بیام و وبلاگ دختری رو اپ کنم میدونم دیر به دیر میشه چون اینقدر دخترمون شیطون و وابسته به من شده که اگه پدر مادرم نباشن و بابای انا نباشه نمیتونم تا دستشویی هم برم ..

 دندونای دختر طلای ما چهار تا شده البته یه ماهی میشه که دندونای بالاش در اومده..

چند روز پیش رفتم خونه مادرجون معصومه  (مادر شوهرم )و مامانیش تا انا رو دید بردش بیرون وقتی برگشت دیدم گوشش رو سوراخ کرده ما اصلا قصد نداشتیم سوراخ کنیم گوشش رو ولی خب توفیق اجباری نصیبمون شد من خیلی هم خوشحال شدم ولی همسرم زیاد استقبال نکرد چند روزی گذشت صبح که انا بیدار شد دیدم دور گوشش و تقریبا نزدیکای گردنش جوشای ریز زده گوشواره ها رو از گوشش در اوردم وتو یکی از گوشاش نخ انداختم اما هر کار کردم اون یکی گوشش رو تو خواب نخ کنم نذاشت همش دست میزد و غلت میخورد باباش هم گفت اصلا نمیخواد بذار کیپ شه من خیلی ناراحتم و خیلی دارم حرص میخورم که چرا بذارم کیپ شه حالا که یکی همت کرده و دخترمون هم گریه هاش رو کرده حالا باید اینجوری شه امروز هر چی نگاه کردم جای سوراخش رو ندیدم خیلی زود داره جوش میخوره گوشش ..بگذریم

یه خبر خوببببببببببببببببببب

اناهیتای ما که همش میگم تنبله قربونش برم خیلی سعی میکنه بدون اینکه دستش رو از جایی بگیره باسته ولی موفق نمیشه تا اینکه من داشتم ظرف میشستم و انا رو نگاه میکردم و با گفتن ماشالله تشویقش میکردم بایسته دیدم اناهیتای باهوشمون دید نمیتونه خودش بایسته  و راه بره دستش  رو گرفت  به دیوار اپن  وایستاد و سعی کرد اولین قدمش رو برداره دخترگلمون خیلی وقته که با کمک مبل راه میره و می ایسته ولی این اولین قدمی بود که به تنهایی برداشت و چندین بار که میخورد زمین بلند میشد و با شوق و ذوق دوباره این کار رو تکرار میکرد