اعترافات مامان دنیا

اعتراف میکنم که قشنگترین لحظه زندگیم به دنیا اومدن  تو بود و شنیدن صدای تو....

اعتراف میکنم لذت بخش ترین لحظه زندگیم اومدن از اتاق عمل ودیدن خانواده پدرت به خصوص دیدن  عموحمید با اون دست گل قشنگ تو دستش بود که از خوشحالی اشک تو چشمام نشست..

اعتراف میکنم که عاشق توو پدرت هستم ولی تا به حال نتونستم این عشق رو به پدرت نشون بدم

اعتراف میکنم که خودم روتو دلدردات مقصر میدونم چون تو شیر من رو میخوری عزیزم..

اعتراف میکنم که گاهی خیلی خسته میشم و برای تنهایی هام دلم تنگ میشه ولی وقتی در حال شیر خوردن به چشام زل میزنی و میخندی و دهانت رو باز میکنی تا با زبون بی زبونی باهام حرف بزنی همه خستگی یادم میره ..

اعتراف میکنم که گاهی ناشکری میکنم در حالی که تو خیلی آرومی و شبها به ارامی میخوابی.....

اعتراف میکنم که عاشق خوردن هله هوله ام و گاهی یواشکی میخورم ولی همش تو استرسم که شیرم برات مضر نباشه...

اعتراف میکنم که تا اخر عمرم شاکر خدا هستم که تو دختر زیبا و سالم رو بهم داده ...

خدایا هزاران مرتبه شکرت.....