اناهیتااناهیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 روز سن داره

برای دخترم که دنیای من است

بدون عنوان

سلام چند وقته زیاد نمیتونم بیام و وبلاگ دختری رو اپ کنم میدونم دیر به دیر میشه چون اینقدر دخترمون شیطون و وابسته به من شده که اگه پدر مادرم نباشن و بابای انا نباشه نمیتونم تا دستشویی هم برم ..  دندونای دختر طلای ما چهار تا شده البته یه ماهی میشه که دندونای بالاش در اومده.. چند روز پیش رفتم خونه مادرجون معصومه  (مادر شوهرم )و مامانیش تا انا رو دید بردش بیرون وقتی برگشت دیدم گوشش رو سوراخ کرده ما اصلا قصد نداشتیم سوراخ کنیم گوشش رو ولی خب توفیق اجباری نصیبمون شد من خیلی هم خوشحال شدم ولی همسرم زیاد استقبال نکرد چند روزی گذشت صبح که انا بیدار شد دیدم دور گوشش و تقریبا نزدیکای گردنش جوشای ریز زده گوشواره ها رو از گوشش در اوردم وت...
26 خرداد 1393

بدون عنوان

یه اتفاق خیلی مهم چند روز پیش افتاد و باعث شد که ما بیشتر مراقب دخترمون باشیم و اون این بود که تاب دخترمون کنده شد و افتاد زمین ... این اتفاق همه ما رو مخصوص بابات رو خیلی ناراحت کرد چون هم بابات این تاب رو وصل کرده بود و هم اینکه همون موقع داشت تابت میداد خدا خیلی رحم کرد که محکم تاب نمیخوردی وگرنه خدایی نکرده اتفاقای بدی میوفتاد این تاب فقط یه قلااب داره و وصل شده بود به قلاب لوستر ...قلاب لوسترم کنده شد و ... اینم عکس تابت   ...
20 خرداد 1393

بدون عنوان

دخترم بازم سلام دختری شما از مرز یک سالگی گذشتی و این روزا خیلی اصرار داری که خودت غذا بخوری دیگه هم کاملا میدونی در کجا ها و کشوها باز میشه و کار من رو روز به روز بیشتر میکنی ...
20 خرداد 1393

بدون عنوان

دختر ما چند روزی هست که وارد یک سالگی شده البته ما تو اسباب کشی بودیم ونشد یه جشن مفصل براش بگیریم یه تولد خیلی ساده گرفتیم ایشالله سال بعد براش جبران میکنیم   دختر شیرین زبون ما این روزا صدای گربه در میاره و موووموووووو میکنه وقتی هم پیشی میبینه میگه جوجو کلا به همه چی میگه جوجو خخخخخخخ بچه ها رو خیلی دوست داره و  تا میبینه ذوق میکنه و نی نی نی نی میکنه گاهی هم میگه جو جو جو جو ....خخخخ یه رقاص حرفه ایه و موبایل رو میده و میگه نینای نای یعنی برام اهنگ بذار بعد شروع میکنه به رقصیدن .. دختر باهوش ما قفل موبال لمسیه من رو کاملا یاد گرفته و انگشت شستش رو میذاره روش و باز میکنه و .....   ...
31 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

دختر ناز من سلام چند روز دیگه بیشتر به تولد شما نمونده حسابی شیرین زبون شدی دختری ... دیگه مفهوم خیلی چیزا رو کم کم داری متوجه میشی .. وقتی بابایی میره بیرون من ازت میپرسم بابا کووووو رفت؟و شما هم با شیرین زبونی میگی دفففففففف هر چی میبینی با ذوق نشون میدی و میگی جوجووو گاهی هم میگی دوجو.. یاد گرفتی سرت رو شونه میکنی البته شونه که چه عرض کنم بدتر موهات رو میریزی بهم خیلی هم اصرار داری خودت شونه کنی . دست رو میگیری از همه جا و بلند میشی و چند قدمی از مبل که میگیری راه میری ولی هنوز  خودت نه می ایستی و نه راه میری ..         ...
7 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

مبارککککککککککک سال نو مبارک امسال سال نو برای ما خیلی نو و تازه بود چون ما یه فرشته کوچولو تو خونه داشتیم که امسال رو با اون اغاز کردیم ... ما تو سفره هفت سین امسال ماهی نداشتیم ولی یه ماه کوچو و شازه خانم داشتیم که نماد زندگی و شادابی خونمون شده.. این فرشته کوچولوی ما تازگی ها لوستر رو کامل میشناسه ووقتی میگیم لوستر سرش رو میبره بالا کلمه هایی رو یاد گرفته و خیلی شیرین به زبون میاره البته باید بهش بگیم بگو و اونم تکرار کنه   جارو =جاجو لوستر=اوده توپ=دوب بابا =بابا مامان=ماما ماما                       ما...
4 فروردين 1393